تخت چوبی اتاقم

باز دلش هواتو کرده

کمرش شکسته بی تو

تن چوبیش پر درده

طفلکی مثل دل من

داره اون گوشه میپوسه

پای رفتن که نداره

کجا دنبالت بگرده؟

جای لبهای تو مونده

روی اون فنجون قهوه

فال چشماتو که خوندم

میگه دنیا با ما قهره

روی دستگیره اون در

جای دستای تو سرده

اینه از چشام می پرسه

اون چرا بر نمیگرده؟

تخت چوبیم تو رو می خواد

اشکای منو نمیخواد

خیسه دست و بال شیشه

پرده چین خورده و زرده

پنجره باز به بارون

من دلم هواتو کرده

یکی منتظر نشسته

لب پله پای نرده

باد به گوش من میخونه

اون دیگه بر نمیگرده !

چیزی جز اشک نبودت

چشم ما رو تر نکرده

روی شونه های دیوار

سایه من گریه کرده

بعد تو کسی عزیزم

اسممو صدا نکرده


3 امتیاز + / 0 امتیاز - 1392/04/19 - 15:42 در متن ترانه